سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ب.ظ
دانلود صوت\ حجت الاسلام والمسلمین میرباقری ضمن تفسیر آیاتی از سوره انبیاء

آن چیزی که امروز به آن «توسعه» می گویند همان لهو و لعب بزرگ است\ نتیجه تمدنی که همه اش لهو باشد این است که خیال می کنی خدای عالمی!\ جریان توسعه غربی به دنبال «حذف خدا» از زندگی اجتماعی بشر است
خداوند را با پیشرفت و تعالی بشر میتوان جمع کرد ولی با توسعه به مفهوم
غربی خیر. مفهوم غربی یعنی همان دنیامداری است، توسعهی ابتهاج به دنیا
است. تغییر همهی امور بر محور توسعه ابتهاج به دنیا است. توسعه ابتهاج به
دنیا و خوشی به دنیا، توسعهی دنیاپرستی است. آدمی که اینگونه شد، پیداست
دعوت انبیاء شعر میشود. در همین دوران جدید در مورد انبیا حرفهایی زدند
که در هیچ دورهای نمیگفتند.
توصیه می کنم حتما گوش کنید ...
برای دانلود صوت و مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید ...
برای دانلود صوت و مشاهده متن کامل به ادامه مطلب بروید ...
دانلود صوت با لینک مستقیم: دریافت فایل
برنامه سمت خدا در تاریخ ۱۳ تیرماه سال جاری میزبان حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم و از مدرسین سطح عالی حوزه علمیه قم بود.
برنامه سمت خدا در تاریخ ۱۳ تیرماه سال جاری میزبان حجتالاسلاموالمسلمین میرباقری رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم و از مدرسین سطح عالی حوزه علمیه قم بود.
حجتالاسلام
والمسلمین میرباقری در این برنامه در تفسیر آیاتی از جزء ۱۷ قرآن کریم ضمن
بیان این مطلب که خداوند متعال در آیات اولیه سوره انبیاء از نزدیک شدن
زمان حساب و کتاب مردم براساس دعوت و بعثت انبیا و توحید سخن به میان آورده
است ادامه داد: با وجود این وعده خداوند، اما انسانها نسبت به این حساب و
کتاب غافل و از آن رویگردان هستند.
وی
با اشاره به آیاتی از قرآن کریم مبنی بر اینکه حیات دنیا لعب و لهو است
افزود: انسان به جای این که با تذکر خداوند بیشتر به راه بیاید و ذکری که
به نفع اوست را بشنود مشغول لهو و لعب خودش است و گوششان به طرف دنیا
نیست. در حالیکه میشنوند ولی دچار غفلت و لعب هستند.
رئیس
فرهنگستان علوم اسلامی با اشاره به عاقبت کسانی که از ذکر خدا اعراض
میکنند و آن را به شعر و «اضغاث احلام» تشبیه میکنند افزود: خداوند متعال
این گروه از بشر را تهدید میکند و میفرماید: چه قریههای فراوانی که حق
را نپذیرفتند و از آن تعدی کردند و ما از حق خودمان آنها را در هم کوبیدیم
و بعد از بین بردیم و اقوام دیگری آوردیم.
اما بخش دیگر سخنان رئیس فرهنگستان علوم اسلامی به انتقاد از توسعه به مفهوم غربی آن باز میگردد.
حجتالاسلام
والمسلمین میرباقری با تأکید بر اینکه ما با پیشرفت و تعالی انسان مخالف
نیستیم افزود: آن چیزی که امروز به آن توسعه میگویند همان لهو و لعب بزرگ
است. قبرستانها را بیرون شهرها ببرید و بعد آن را به پارک تبدیل کنید و
آنجا نروید و سر نزنید که یاد مرگ نباشید!
بخش
مهم سخنان رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در انتقاد از توسعه به مفهوم غربی و
دنبالهروی بعضی افراد در داخل کشور از آن و تشبیه آن به لهو و لعب بزرگ
را در ادامه از نظر میگذرانید:
انسان مشغول لهو و لعب است و اسم آن را توسعه گذاشته
... «وَمَا
خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ، لَوْ
أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن
کُنَّا فَاعِلِینَ» (انبیاء/ ۱۷-۱۶) خداوند متعال میفرماید: ما
عالم را به لهو بهپا نکردیم که شما بازیگری کنید! اگر ما بازیچه درست
میکردیم شما هم با آن بازی کنید. ولی شما در این عالم مشغول به لعب هستید.
در عالمی که ما اصلاً در آن شوخی نداریم. مثل این که شما یک دستگاه دقیق
الکترونیکی را برای هدف بزرگ درست کنید و بچه بخواهد با آن بازی کند! ما
قصد بازی نداشتیم که تو میخواهی بازی کنی. ما که بازیچه درست نکردیم،
دستگاهی است دست بزنی برقش تو را میگیرد. خیال نکنید ما بازیچه درست
کردیم. شما مشغول لهو و لعب هستید. در دنیا چه کار میکنید؟ اسم آن را هم
«توسعه» میگذارید. این لهو است دیگر.
باز بگویم ما با پیشرفت و تعالی انسان مخالف نیستیم؛ آن چیزی که امروز به آن توسعه میگویند همان لهو و لعب بزرگ است. قبرستانها را بیرون شهرها ببرید و بعد آن را به پارک تبدیل کنید و آنجا نروید و سر نزنید که یاد مرگ نباشید! غافل، «فِی غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ»
است. این فرد چطور میتواند گوشش به حرف انبیا باز باشد؟ کسی که از معاد
برید و کاری به معاد و آیندهی خودش ندارد، با انبیا چه کار میتواند داشته
باشد؟ آدمی که آن آینده را میبیند، دنبال انبیایی میافتد که دستش را
بگیرند تا ببرند و نجاتش دهند. ممکن است یک طفلی لعب بکند، ممکن است یک آدم
و یا یک جامعهای با هم یک لعب بزرگ مشاع را درست کنند و با همدیگر بازی
بزرگ درست کردیم. همهاش بازی است. شما رسانهها را گوش کنید، انسان غیر از
جنگ حق و باطل در عالم هر چه خبر میشنود لعب است. صادرات این قدر شد،
واردات این قدر شد. اگر اینها در مسیر یک هدف بالاتری باشد، میشود حق.
ولی هدف را کنار بگذارید قضیه فرق میکند. فرض کنید در یک قرن گذشته مثلا
تنقلات بشر محدود بود؛ الآن ۲۰۰رقم ماست با طعمهای مختلف وجود دارد. "ثم ماذا"
برای چه؟ این یک لعب بزرگ است؛ آدم که اینقدر احتیاج به این چیزها
ندارد. انسان وقتی ۲۰۰ رقم ماست درست کرد پیداست به خدا نمیرسد. بعد هم
اسمش را اقتصاد و توسعه و پیشرفت میگذارید. این چه تعالی و پیشرفتی است؟
چه احتیاجی داریم؟ البته آدم وقتی به دنیا معتاد شد لذت می برد. کدام معتادی از آن چه به آن اعتیاد دارد هیچ لذتی نمیبرد؟ اگر نمیبرد که دنبال آن نمیرفت.
ما توسعه نیاز و ارضا داریم، اما چه کسی گفته این فرایند باید از ابتهاج به دنیا و کامجویی از دنیا باشد
چه
کسی گفته توسعهی نیاز و ارضا باید به این سمت برود؟ حتما ما توسعهی نیاز
و ارضا داریم. اما چه کسی گفته فرایند توسعه و ارضا باید فرآیند توسعهی
دنیا و ابتهاج و غرق شدن در دنیا و لذت و کامجویی از دنیا باشد؟
الان
هدف است که اینگونه است. اگر وسیله شد شکلش هم عوض می شود. آدم چه نیازی
دارد ماهی دو سه جفت کفش عوض کند؟ خانمهای بعضی کشورهای اروپایی به طور
متوسط سالی ۳۰، ۴۰ جفت کفش عوض میکنند. این لعب است. چه نیازی است بدوید
که پول در بیاورید و اینطوری مصرف کنید؟ که تفاخر کنید؟
این یک لعب بزرگ است. جریان
توسعهی غربی یک لعب بزرگ است. ایدئولوژی آن از اول با اصالت دنیا شروع
شده است. وقتی میگوید تعالیم انبیا نه، خدا نه، العیاذ بالله خدا را از
زندگی حذف کنید همین میشود. میگویند خدا را از زندگی اجتماعیتان حذف
کنید! در تاریکی همهی کارها با هم مساوی هستند. «اللَّـهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» (نور/ ۳۵) شما برق را خاموش کنید، در تاریکی محض همهی کارها با هم مساوی است.
مفهوم غربی توسعه هما دنیامداری است/ آدمی که گرفتار توسعه دنیاپرستی شد دعوت انبیاء را شعر می خواند
خداوند را با پیشرفت و تعالی بشر میتوان جمع کرد ولی با توسعه به مفهوم غربی خیر.
مفهوم غربی یعنی همان دنیامداری است، توسعهی ابتهاج به دنیا است. تغییر
همهی امور بر محور توسعه ابتهاج به دنیا است. توسعه ابتهاج به دنیا و خوشی
به دنیا، توسعهی دنیاپرستی است. آدمی که اینگونه شد، پیداست دعوت انبیاء
شعر میشود. در همین دوران جدید در مورد انبیا حرفهایی زدند که در هیچ
دورهای نمیگفتند. چه کسی مثل کانت که حرفهایش را حلوا حلوا میکردند
میگوید: «دین ناشی از عقدههای جنسی فروخورده است»؟ این حرف برای دوران
اخیر است. در همین دورهی جدید و به قول خودشان دوران ترقی گفته شده است.
پس اگر اینگونه است: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ»
ما دنیا را برای بازی خلق نکردیم. آسمان و زمین آن چه هست برای لعب نیست،
شما هم بازی کنید زمین میخورید. با یک دستگاه دقیق، طفل که نباید بازی
کند! مهندس هم بخواهد به آن دست بزند حساب و کتاب دارد.
راه حل تمام مشکلات موجود این است که انسان دست از لعب بردارد
این که در قرآن میفرماید: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»
(فاطر/ ۲۸) همین است. او خشیت دارد. یک لقمه در دهانش بگذارد هزار حساب و
کتاب میکند. میداند اینجا میدان مین است. طفل وقتی در میدان مین هم برود
شروع به بازی کردن میکند. خیال می کند ترقهبازی است. آدمی که میفهمد مین
یعنی چه، دنبال راهنما میرود و پا جای پای او میگذارد. این
لعب برای همان غفلت است. آدمی که خیال میکند دنیا بیحساب و کتاب است،
اهل لعب و لهو میشود. اگر میخواستیم لهو هم کنیم، از طرف خودمان لهو
میگرفتیم؛ خداوند میفرماید چرا من دستگاهی را به حق خلق کنم و تو با آن
بازی کنی؟ اگر اهل لهو بودیم چرا من جد خلق کنم و بدهم دست تو؟ یعنی من
بازیچهی تو شوم؟ لااقل بازیچهی خودم میشوم. العیاذ بالله این
ترجمهی زشت آیه است. خیلی حرفهای دقیقی بزرگان زدهاند، من به زبان خودم
ترجمه میکنم. اگر بنا بود لعب باشد و اهل بازیگری باشیم خودمان بازیچه
درست میکردیم! چرا من خدا کاری درست کنم بدهم دست تو بازی کنی؟ یک
تمدنی که همهاش بازی شود و تو با آن بازی کنی! آنوقت نتیجهاش این
میشود خیال میکنی خدای عالمی! اول
رنسانس میگفتند «تا حالا بشر میگفت در عالم زندگی کنید، حالا ما
میگوییم عالم را آنچنان که میخواهید بسازید.» طبق شهواتتان بسازید.
یکقدم آنطرفتر خدا یقهتان را میگیرد و میشود مثلاً مشکل محیط زیست!
هزاران مشکلی که با آن مواجه شدند و نمیدانند چه کنند. راه حلی ندارد جز
این که دست از لعب بردارید. خیال نکنید اگر اخلاقتان به اخلاق انبیا
برنگشت. اگر با دعوت انبیا همراه نشدیم و خواستیم بازیگری کنیم، از طریق
کنترلها میتوانیم محیط زیست را حفظ کنیم! خدا عالم را برای بازی خلق
نکرده است. حالا بیایید بروید و بازی کنید! اینقدر مسئله مسائل محیط زیستی
جدی شده که دیگر خودشان هم اعتراف کردهاند. پس قصه این می شود «لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لَهْوًا لَّاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن کُنَّا فَاعِلِینَ».